پای درس اخلاق استاد...(93)
بحثهای روز پنجشنبه در دو بخش خلاصه میشد بخش اول به مسائل اخلاقی مربوط میشد, بخش دوم هم شرح کوتاهی از نهجالبلاغه امیرالمؤمنین(علیه السلام). در مسئله اخلاق به این نتیجه رسیدیم که ما با یک دشمن جدّی روبهرو هستیم او سابقهٴ طولانی دارد که شش هزار سال خدا را عبادت کرد[1] و در اثر لجبازی که داشت محصول آن شش هزار ساله را یکجا به آتش کشید چنین موجود خطرناکی سوگند یاد کرد که ما را گمراه کند اینکه میگویند دشمنِ قسمخورده همین شیطان است او سوگند یاد کرد ﴿فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ﴾[2] پس ما با چنین دشمنی روبهرو هستیم.
مطلب دیگر اینکه این دشمن هم از بیرون حمله میکند هم از درون; بیرون به وسیله شاگردان خود که آنها را تربیت کرده حمله میکند آنها که ﴿شَیاطِینُ الْإنْس﴾[3]اند شیاطین الانس، اول انسان بودند بر اثر اغوا و گمراهیِ او جزء جنود او شدند, شدند شیاطینالانس اینها رفقای بدند طرّاحان بدند پیشنهاد دهندههای بدند راهزنان بدند اینها از خارج مزاحم انساناند خودش هم از درون در مجاری ادراکیِ ما اثر میگذارد نحوه اغوایش هم گفته که ﴿لَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَلَأَمُرَنَّهُمْ﴾[4] تَمنیه یعنی ایجاد آرزو کردن گفت من در درون اینها اُمنیه و آرزو ایجاد میکنم با اینکه ذات اقدس الهی در قرآن کریم فرمود: ﴿لَیْسَ بِأَمَانِیِّکُمْ﴾[5] کار با آرزو حل نمیشود در بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) هست که «إِیَّاکَ والاتِّکَالَ عَلَی الْمُنَی فَإِنَّهَا بَضَائِعُ النّوکی»[6] مبادا زنده به آرزو باشید آرزو برای آن سالمندان فرتوت است که از کار افتادهاند آن هم نابخردانه آرزو دارند «إِیَّاکَ والاتِّکَالَ عَلَی الْمُنَی فَإِنَّهَا بَضَائِعُ النّوکی» «نوکیٰ» آن سالمندان فرتوتِ غیر خردمندند با اینکه خدا فرمود: ﴿لَیْسَ بِأَمَانِیِّکُمْ﴾ کارها با آرزو پیش نمیرود با اینکه وجود مبارک حضرت امیر دارد مبادا آرزومحور باشید ولی شیطان میگوید من با تَمنیه با امنیه با آرزو اینها را میفریبم ﴿لَأُمَنِّیَنَّهُمْ﴾ خب این تصرّف در مجاری ادراکی است این از درون، خاطرات انسان را مشغول میکند. تزیین, گمراه کردن اینها مجاری فکری است پس از بیرون که ﴿لَآتِیَنَّهُم مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ﴾[7] از چهار طرف میآیند این ناظر به شیاطینُ الانس و مانند آن میتواند باشد اما حضور فعال خودش در درون از راه مجاری ادراکی است لذا ذات اقدس الهی به ما فرمود شما مواظب خاطراتتان باشید کلید کعبهٴ دل هم به دست خود شما باشد مواظب باشید که برای هر کسی درِ دل را باز نکنید این شیطان، وارد مجاری ادراکی میشود منتظر است چه وقت درون دل باز بشود که وارد دل بشود و بشود صاحبدل فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُم مُبْصِرُونَ﴾[8] طائف به کسی میگویند که دور چیزی میگردد اینها که دور کعبه میگردند این گردش دور کعبه را میگویند طواف, خود آن شخص را میگویند طائف فرمود کعبهٴ دل دری دارد که کلیدش به دست شماست مواظب باشید به روی هر کس باز نکنید شیطان دور کعبهٴ دل شما طواف میکند ببیند چه وقت این دل درش باز میشود که درون آن دل برود آشیانه کند اگر وارد دل شد بیرون کردنش مشکل است ﴿إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُم مُبْصِرُونَ﴾ متقیان چون اهل بصیرتاند این را طرد میکنند بنابراین شیطان اصرارش این است که در مجاری ادراکی ما وارد بشود آنها که با دانش کار دارند نظیر حوزوی و دانشگاهی آنها را با این مغالطات فریب میدهد آنها به حسب ظاهر اهل داد و ستد تجاری نیستند با علوم و اندیشه و افکار و مبانی کار دارند این همان ﴿إِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَی أَوْلِیَائِهِمْ لِیُجَادِلُوکُمْ﴾[9] وحی همان شعور مرموز است, آن ادراک و اندیشه رقیقی که در درون دل پیدا میشود اگر حق است که وحی الهی است و اگر باطل است که وحی شیطانی است ﴿إِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَی أَوْلِیَائِهِمْ لِیُجَادِلُوکُمْ﴾ همه شبهات و مغالطات محصول این وحی شیطانی است تمام اقسام مغالطات سیزدهگانه محصول و خروجی همین وحی شیطانی است همین الهامات شیطانی است لذا مراقبت دل یک کار جدّی است انسان گرچه میخوابد ولی قلب انسان نمیخوابد اگر وجود مبارک پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) فرمود: «تنام عینی و لا ینام قلبی»[10] آن اوجش مربوط به حضرت است وگرنه اصلش برای همه ما هست مگر روح میخوابد روح خواب ندارد این بدن است که میخوابد روح, قیّم این بدن است و مشغول کار خودش است اگر ما در بیداری، این روح را درست بپرورانیم او در عالَم رؤیا خوابهای خوب میبیند بهرههای خوب میبیند مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در روضه کافی یعنی جلد هشت کافی از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کردند که وجود مبارک آن حضرت هر روز از اصحابش میپرسید «هل من مبشّرات»[11] دیشب در عالم رؤیا چه دیدید خوابیدن برای آنها کلاس درس بود بدن آرام بود روح که نمیخوابد این اختصاصی به آن حضرت ندارد که «تنام عینی و لا ینام قلبی» قلب هرگز نمیخوابد خوابِ قلب همان غفلت است شما در دعای روز اول ماه مبارک رمضان این جمله را میخوانید «و نبّهنی فیه عن نومة الغافلین»[12] خدایا مرا از خواب غفلت بیدار بکن آن قلبِ غافل, خوابیده است در این مناجات شعبانیه هم به خدا عرض میکنیم خدایا! من توانایی ترک گناه نداشتم مگر آن وقتی که تو ما را بیدار کردی «الاّ فی وقت أیقظتنی»[13] این یقظه و بیداری, برکتی است که نصیب دل میشود. غرض آن است که دل هرگز نمیخوابد همیشه بیدار است شیطان هم هرگز انسان را رها نمیکند چه در خواب چه در بیداری, این اضغاث احلامی که دامنگیر بسیاری از ماهاست در عالَم خواب و رؤیا در اثر القائات همین شیطان است اگر کسی واقعاً مواظب گفتارش, رفتارش, غذایش باشد از نفوذ شیطان محفوظ است وقتی شیطان از انسان ناامید شد کاری با آدم نداشت انسان ـ انشاءالله ـ جزء مخلَصین میشود که شیطان اظهار عجز میکند وگرنه انسان دارای شریکی است هم شریک در مال, هم شریک در ولد این آیه هشداری است که فرمود: ﴿وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾[14] خب برخی از فرزندها بسیار بد در میآیند آدم باید مواظب باشد که چگونه فرزند بد در میآید چه غذایی باعث شده که این فرزند به این صورت در آمده شیطان شریک انسان در تولید فرزند میشود یعنی چه؟ او چگونه با پدر هماهنگی میکند که این شخص بشود فرزند دو نفر! آن شرکت در مال را انسان تا حدودی میفهمد ﴿وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ﴾ اما «شارکهم فی الأولاد» خطر دیگری است. به هر تقدیر اخلاق این است که انسان هم مجاری ادراکی درون را کنترل کند هم رفت و آمد بیرون را, رفت و آمد بیرون با شیاطین الانس تهدید میشود آن خاطرات با شیطان هست که سوگند یاد کرد من از راه آرزو از راه زینت دادن از راه مغالطات از راه شبهات اینها را فریب میدهم مردان الهی متذکّرند و هرگز به این شیطان اجازه نمیدهند, اگر خاطرهای القا بکند فوراً پاسخ او را دارند. در بخشهایی از قرآن کریم به ما فرمود: ﴿وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾[15] اگر احساس خطر کردید دیدید خاطرات تلخ سرگرمتان میکند فوراً به خدا پناه ببرید قبلاً با دام حرکت میکردند یعنی با اسب و استر و حمار حرکت میکردند این اسب یا استر یا حمار برای اینکه بار را ببرد فشاری, سیخی, تازیانهای به آن میزدند که حرکت کند این فشاری که به این حیوان میآوردند را میگفتند نزغ, فرمود اگر شیطان فشار اینچنینی آورد که شما را راهاندازی کند فوراً به پناهگاه بروید ﴿وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾ این استعاذه یعنی پناه بردن, یک وقت است انسان میگوید «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم» من به خدا پناه میبرم این تلفّظ به پناه بردن است البته عبادت است ثواب خاصّ خودش را دارد اما این پناه بردن نیست زمان حمله به مناطق مسکونی آنهایی که سنّشان بالاست میدانند میگفتند آژیر خطر را که شنیدید بروید به پناهگاه, معنایش این نبود که اگر آژیر خطر به صدا در آمد شما در متن خیابان بایستید بگویید من میخواهم بروم پناهگاه! با این گفتن, انسان پناهنده نمیشود جایی است به نام پناهگاه، آدم باید برود آیه که میگوید ﴿وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾ نه یعنی بگو «أعوذ بالله» بلکه یعنی برو در حِصن الهی, فرمود توحید, حِصن من است قلعه من است دژ من است من دژبانم «کلمة لا إله الاّ الله حِصْنی»[16] به آن قلعه میگویند دژ, دژبان این قلعه هم ذات اقدس الهی است اگر کسی وارد قلعه توحید بشود مضطرباً به خدای سبحان پناهنده بشود یقیناً از وسوسه نجات پیدا میکند و از گناه مصون میماند چنین خطری برای همه ما هست. فنّ اخلاق برای شناختن دشمن داخلی, دشمن خارجی, جهاد اصغر, جهاد اکبر, کنترل خاطرات, کنترل این نزغها و نجات پیدا کردن است. از آن طرف هم یک عدّه منتظرند که «دیو چو بیرون رود فرشته در آید»[17] فرشتههای فراوانی, ملائکههای زیادی مؤیّد انساناند ﴿الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلاَئِکَةُ﴾[18] منتها برخیها که متوسطاند اول باید دیو را بیرون کنند بعد فرشته بیاید اما گاهی ممکن است لطف الهی شامل انسان بشود فرشته سترگی بیاید که با آمدنش دیو را بیرون میکند این دو راه برای تهذیب نفس است. آنها که انقلابی, اخلاقی میشوند نظیر فضیل و امثال اینها که اینها دفعتاً وضعشان برمیگردد یک فرشته قوی وارد میشود دیو را بیرون میکند وگرنه برای دیگران راه معمولی این است که انسان اول تخلیه کند آن رذایل اخلاقی را با توبه برطرف کند حقّ الله را حقّ الناس را ادا کند آنگاه «دیو چو بیرون رود فرشته در آید» اگر آن توفیق هم نصیب انسان بشود که طوبی له و حسن مآب! عمدهٴ اخلاق, کنترل این خاطرات و ارزیابی این خاطرات است که ـ انشاءالله ـ امیدواریم همه شما به این فیض برسید ما هم محروم نمانیم!
درباره نهجالبلاغه سیر بحثی ما به همان نامه 53 رسید نامه 53 همان نامه معروف حضرت امیر(سلام الله علیه) است به مالک اشتر. در آن نامه چند نکته کلیدی هست. ما یک شریعت اسلامی داریم و یک سیاست اسلامی, این سیاست اسلامی ما هم در محدوده شریعت اسلامی است هر کدام از اینها هم ستونی دارند ستون شریعت یعنی عبادت, نماز است که «الصلاة عمود الدین»[19] ستون سیاست, مردماند این دو تعبیر هر دو در روایت است در همین نامه وجود مبارک حضرت امیر فرمود: «وَ إِنَّمَا عِمَادُ الدِّیْنِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِیْن وَالْعُدَّةُ للْأَعْدَاءِ» یعنی ستون دین اسلامی و نظام اسلامی مردماند این هم توجّهی است به خود مردم که شما مردم باید این دین را حفظ کنید (یک) هم توجهی به مسئولین است که شما این ستونها را محترم بشمارید حقوق اینها را ادا کنید (دو) این کلمه عمود, کلمه عماد یعنی ستون, هم در شریعت راجع به نماز است که «الصلاة عمود الدین» هم در سیاست راجع به توده مردم است که «عِمَادُ الدِّیْنِ».
رسیدیم به مسئله قوای یک مملکت, معمولاً در این جریان جامعهشناسی, علم اجتماعی و مانند آن که قبل از سال هشتصد ابنخلدون این جامعهشناسی را نوشته چهار قرن قبل از او اخوانالصفا همین کارها را کردند قوایی که در جامعه باید حکومت کنند مثل قوه قضائیه, قوه مجریه اینها را بیان کردند آنها تفکیک قوا را, استقلال قوا را بازگو کردند یعنی در رسائل اخوانالصفا آمده حدود چهار قرن بعد از رسائل اخوانالصفا, ابنخلدون آن کتاب را نوشته ولی در نامه نورانی حضرت امیر که قرنها قبل از رسائل اخوانالصفا نوشته شده وجود مبارک حضرت, قوای رسمی مصر را بیان کرده اما ابتکاری که در نامه حضرت امیر(سلام الله علیه) است این است که ما قوه قضائیه داریم باید قاضیانی را بپرورانیم که امور قضایی را به عهده بگیرند قوه مجریه داریم که مشکلات مملکت را باید به عهده بگیرند اصناف و اینها هم هستند نیروهای مسلّح جزء اصنافاند تجّار جزء اصنافاند کشاورزان و دامداران جزء اصنافاند اما آن قوای رسمی یکی مجریه است یکی قوه قضائیه, در نامه حضرت امیر اصلاً سخن از قوه مقنّنه نیست چون قوه مقنّنه خود اهل بیتاند قانون را آنها باید تصویب کنند نه اینکه یک عده بیایند قانون وضع کنند قانون را خود حضرت امیر از طرف ذات اقدس الهی بیان میکند بخشنامههای حضرت, راهنماییهای حضرت میشود قوّه مقنّنه آن دو قوه یکی قضائیه است و یکی مجریه کارها را انجام میدهند بعد اصناف دیگران هم مشغول کار خودشاناند در تبیین این سه قوه در بخشهای قبل داشتیم که این از درون خود ما برمیخیزد یعنی خدای سبحان طرز خلقت ما را طوری قرار داد که «من عرف نفسه» هم «عرف ربّه»[20] هم عَرَف نظام عالم خلقت را و هم عرَف کیفیت ارتباط خود با جهان خلقت را! در درون ما خدای سبحان هم قوّه مقنّنه ایجاد کرد هم قوّه مجریه ایجاد کرد هم قوّه قضائیه; قوه مقنّنه، ما را اینطور قرار داد که بر اساس ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾[21] (یک) و بر اساس ﴿فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا﴾[22] (دو) با این مجموعه, ما را به حق آشنا کرد ما را حقمدار و عدلمحور قرار داد این در درون ما; نیروهای فراوانی برای اجرا گذاشته قوه شهویه هست برای جذب, قوه غضبیه هست برای دفع, جذب و دفع, کراهت و ارادت ما, تولّی و تبرّی ما با این قوا تأمین میشود اگر ـ انشاءالله ـ عاقل بودیم به رهبری عقل عملی که «ما عُبد به الرحمن و اکتسب به الجنان»[23] سامان میپذیرد و اگر ـ خدای ناکرده ـ آن عقل عملی را نداشتیم با شهوت و غضب کار انجام میگیرد. در برابر این قوه تقنینیه (یک) و قوه اجرائیه (دو) نیروی سومی به ما داد که این نیروی سوم مصوبات را با اجرائیات هماهنگ کند اجرائیات را با مصوبات هماهنگ کند ببیند آیا آنچه تقنین شده اجرا میشود یا نه, آنچه اجرا میشود مطابق با تقنین است یا نه, اگر مطابق بود خیلی خوشحال است مسرور است و شاکر و اگر مطابق نبود, شروع به سرزنش میکند که این نفس لوّامه کار قوه قضائیه را دارد انجام میدهد که فرمود: ﴿لاَ أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَةِ ٭ وَلاَ أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ﴾[24] این نفس لوامه همان کار قوه قضائیه را دارد انجام میدهد در درون ما این سه قوه هست یعنی ما خیر و شرّ را, حق و باطل را, صدق و کذب را, حسن و قبیح را با آن فطرت الهی میفهمیم انبیا هم آمدند «یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ»[25] این را شکوفا کردند چیزهایی که نمیدانستیم یاد دادند این کامل شد. نیروهای اجرایی ما این مصوبات فطری را باید اجرا کنند و این وسط اگر بین اجرا و تقنین تطابق بود انسان خوشحال است اگر کار خوبی را انجام داد خندان است خوشحال است شاکر است و اگر مطابق نبود پژمرده است نگران است میگوید من عذاب وجدان دارم به تعبیر خودش, این همان نفس لوامه است که او را سرزنش میکند این سه نیرو در درون ما هست ولی وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) به مالک اشتر فرمود شما قوه قضائیه را تنظیم بکن, قوه اجرائیه را تنظیم بکن اصناف و کارگران و پیشهوران را هم محترم بشمار ولی تقنینش به عهده ماست چه چیزی حلال است چه چیزی حرام است چه چیزی واجب است چه چیزی مکروه است چه چیزی زشت است چه چیزی زیباست آن را باید رهبران الهی بازگو کنند. در این بخشها فرمود تاجران را و تجارتخانهدارها را کاملاً صیانت کن که مشکلات مملکت با بودجه اینها تأمین میشود آن را به این صورت بیان فرمود, فرمود: «وَاعْلَمْ أَنَّ الرَّعِیَّةَ طَبَقَاتٌ لاَ یَصْلُحُ بَعْضُهَا إِلاَّ بِبَعْضٍ وَ لاَ غِنَی بِبَعْضِهَا عَنْ بَعْضٍ» بعد از اینکه فرمود: «فَمِنْهَا جُنُودُ اللَّهِ» نیروهای نظامیاند «وَ مِنْهَا کُتَّابُ الْعَامَّةِ وَالْخَاصَّةِ وَ مِنْهَا قُضَاةُ الْعَدْل وَ مِنْهَا عُمَّالُ الْإِنْصَافِ وَ الرِّفْقِ وَ مِنْهَا أَهْلُ الْجِزْیَةِ وَ الْخَرَاجِ مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ وَ مُسْلِمَةِ النَّاسِ وَ مِنْهَا التُّجَّارُ وَ أَهْلُ الصِّنَاعَاتِ» صنعتگران که خدمات ارائه میکنند و تاجران که نبض اقتصاد مملکت به دست آنهاست بعد فرمود: «وَ مِنْهَا الطَّبَقَةُ السُّفْلَی مِنْ ذَوِی الْحَاجَةِ وَالْمَسْکَنَةِ» طبقه محروماند آنها که در اثر بیماری, فرتوتی, نداشتن سرپرست فقیرند فرمود همه اینها «وَ کُلٌّ قَدْ سَمَّی اللَّهُ لَهُ سَهْمَهُ وَ وَضَعَ عَلَی حَدِّهِ فَرِیضَةً فِی کِتَابِهِ أَوْ سُنَّةِ نَبِیِّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) عَهْداً مِنْهُ عِنْدَنَا مَحْفُوظاً» فرمود هیچ کس در مملکت نباید گرسنه بماند برای همه اینها سهمیه هست فقرِ طبیعی را نمیشود از عالَم گرفت برای اینکه بعضی بیمارند بعضی سالمندند بعضی کودکاند ما عالَمی داشته باشیم که فقر طبیعی نباشد شدنی نیست آن فقط در بهشت است اما فقر اقتصادی قابل پیشبینی است که برطرف بشود فرمود همه اینها سهمی دارند باید همه اینها تأمین بشوند بعد هر کدام از اینها را مبسوطاً مشخص کرد درباره نیروی نظامی فرمود: «فَالْجُنُودُ بِإِذْنِ اللَّهِ حُصُونُ الرَّعِیَّةِ وَزَیْنُ الْوُلاَةِ وَ عِزُّ الدِّینِ وَ سُبُلُ الْأَمْنِ» که تأمین امنیت جامعه به عهده آنهاست و هرگز آرامش جمعیت حاصل نمیشود مگر به وسیله آنها «وَ لَیْسَ تَقُومُ الرَّعِیَّةُ إِلاَّ بِهِمْ» بعد فرمود نیروی نظامی را بالأخره مال باید اداره کند مال را شما باید به وسیله مالیات و خراج بگیرید باید به تجارت و اقتصاد بهای رسمی بدهید که تجار بتوانند تجارتخانهشان را اداره کنند هزینه خود را تأمین کنند کشور را هم اداره کنند, فرمود هیچ کدام از اینها همانند تجّار و سردمداران اقتصاد نیستند برای اینکه شما مشکلات مملکت را باید به وسیله همینها حل کنی از این جهت فرمود: «ثُمَّ لاَ قِوَامَ لِلْجُنُودِ إِلاَّ بِمَا یُخْرِجُ اللَّهُ لَهُمْ مِنَ الْخَرَاجِ» این اصنافی که ما گفتیم اینها با اقتصاد زندگی میکنند قبلاً هم به عرضتان رسید به کسی که مال ندارد نمیگویند فقیر, کسی که مال ندارد فاقد است به کسی که ستون فقراتش شکسته است و قدرت ایستادن ندارد میگویند فقیر چون افرادی که دستشان خالی است قدرت مقاومت ندارند مثل آنکه ستون فقراتشان شکسته است از این جهت به آنها میگویند فقیر وگرنه فقیر به معنی ندار نیست آنکه ندارد, فاقد است لذا گاهی تعبیر میکند به قوام, گاهی تعبیر میکند به فقر در اوایل سوره مبارکه نساء این است که ﴿وَلاَ تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیَاماً﴾[26] خب ایستادگی به معنی قیام فیزیکی که نیست این گدایی که سر چهارراه ایستاده است او نشسته است نه ایستاده, یک ایستاده فیزیکی است اینکه در اوایل سوره مبارکه نساء آمده است که مال و اقتصاد مملکت, قوام مملکت است یعنی ملت بخواهد ایستادگی کند باید دستش پر باشد ﴿وَلاَ تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیَاماً﴾ آن قوام و قیام که در سوره مبارکه نساء است همین به صورت بیان نورانی حضرت امیر آمده است فرمود: «ثُمَّ لاَ قِوَامَ لِلْجُنُودِ إِلاَّ بِمَا یُخْرِجُ اللَّهُ لَهُمْ مِنَ الْخَرَاجِ الَّذِی یَقْوَوْنَ بِهِ عَلَی جِهَادِ عَدُوِّهِمْ وَ یَعْتَمِدُونَ عَلَیْهِ فِیَما یُصْلِحُهُمْ وَ یَکُونُ مِنْ وَرَاءِ حَاجَتِهِمْ ثُمَّ لاَ قِوَامَ لِهذَیْنِ الصِّنْفَیْنِ إِلاَّ بِالصِّنْفِ الثَّالِثِ» اینها قوامشان به دستگاه قضاست قوام دستگاه قضا به مال است خب اگر شما مال نداشته باشید که حقوق قاضی را تأمین کنید او چگونه میتواند قضای مملکت را به عهده بگیرد بالصراحه فرمود: «وَ لاَ قِوَامَ لَهُمْ» ضمیر جمع آورد «جَمِیعاً إِلاَّ بِالتُّجَّارِ وَ ذَوِی الصِّنَاعَاتِ فِیَما یَجْتَمِعُونَ عَلَیْهِ مِنْ مَرَافِقِهِمْ وَ یُقِیمُونَهُ مِنْ أَسْوَاقِهِمْ وَ یَکْفُونَهُمْ مِنَ التَّرَفُّقِ بِأَیْدِیهِمْ مَا لاَ یَبْلُغُهُ رِفْقُ غَیْرِهِمْ» اینها هم خودشان را تأمین میکنند نیاز تجارتخانهشان را تأمین میکنند کشور را هم تأمین میکنند بعد فقرِ فقرا هم به وسیله همینها رفع میشود بعد فرمود تنها مشکلات مالی نیست اخلاق هم حرف اول را میزند اگر قانون کمبود داشته باشد اخلاق, متمّم آن است قانون کمبود نداشته باشد اخلاق, مجری آن است بدون اخلاق, قانونِ کامل هم اگر در اختیار کسی باشد باز مشکلآفرین است.
مجدّداً مقدم شما را گرامی میداریم این عید را و روز معلم را و میلاد صدیقه کبرا(سلام الله علیه) را و میلاد امام راحل(رضوان الله علیه) را تهنیت عرض میکنیم و امیدواریم بزرگوارانی که از راه دور مخصوصاً کسانی که از کنار مضجع ملکوتی ثامنالحجج(سلام الله علیه) به زیارت کریمه اهل بیت(سلام الله علیها) مشرّف شدند اجر همه اینها با خدای سبحان باشد!
پروردگارا! امر فرج ولیّات را تسریع بفرما! نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, ملت و مملکت ما را در سایه ولیّات حفظ بفرما! امام راحل و شهدای انقلاب و جنگ، شهید حضرت آیت الله مطهری را با انبیا و اولیایت محشور بفرما! بیداری اسلامی خاورمیانه را به مقصد نهایی برسان! مهمانان عزیز نظام اسلامی را با دست پر به بلادشان برگردان! خطر بیگانگان مخصوصاً استکبار و صهیونیسم را به خود آنها برگردان! موفقیتهای حوزه و دانشگاه را در سایه ادعیه زاکیّه ولیّات تأمین بفرما! مشکلات مملکت در بخش مسکن و اقتصاد و ازدواج جوانها را در سایه ولیّات برطرف بفرما! فرزندان ما را تا روز قیامت از بهترین شیعیان اهل بیت(علیهم السلام) قرار بده!
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
[1] . نهجالبلاغه, خطبه 192.
[2] . سورهٴ ص, آیهٴ 82.
[3] . سورهٴ انعام, آیهٴ 112.
[4] . سورهٴ نساء, آیهٴ 119.
[5] . سورهٴ نساء, آیهٴ 123.
[6] . نهجالبلاغه, نامه 31.
[7] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 17.
[8] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 201.
[9] . سورهٴ انعام, آیهٴ 121.
[10] . کنزالفوائد, ج2, ص63.
[11] . الکافی, ج8, ص90.
[12] . اقبال الأعمال, ص109.
[13] . اقبال الأعمال, ص686.
[14] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 64.
[15] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 200.
[16] . کشف الغمّه, ج2, ص308.
[17] . دیوان حافظ, غزل 232.
[18] . سورهٴ فصلت, آیهٴ 30.
[19] . الامالی (شیخ طوسی), ص529.
[20] . مصباح الشریعه, ص13; متشابه القرآن, ج1, ص44.
[21] . سورهٴ شمس, آیهٴ 8.
[22] . سورهٴ روم, آیهٴ 30.
[23] . الکافی, ج1, ص11.
[24] . سورهٴ قیامت, آیات 1 و 2.
[25] . نهجالبلاغه, خطبه 1.
[26] . سورهٴ نساء, آیهٴ 5.
سلام تشکر لازم نیست توبیخش کنید !
بسم الله . . . سلام برا پاسخ به این سئوالا میتونید تشریف بیارید به وبلاگ ما:mersad59.blogfa.com 1.چرا باید بگوییم امام خامنه ای؟ 2.چرا امام خامنه ای حفظه الله ماهانه یا حداقل هرساله به یکی از استانها تشریف نمیارن تا مشکلات مردم را مورد بررسی قرار داده مستقیما بر انجام کارها توسط مسئولین نظارت نموده و یا باعث حداقل دلگرمی مردم شوند؟ 3.ولایت فقیه از کجا آمده است؟ دلایل اثباتش رو بیان کنید؟ 4.آیا آیت الله خامنه ای نایب امام زمان (عج) هستند؟ 5. چرارهبري بارائ مستقيم مردم انتخاب نميشود؟علت انتخاب ولی فقیه توسط خبرگان رهبری چیست؟ 6.فرق بین رئیس جمهور و ولایت فقیه چیست؟ آیا ولی فقیه میتواند رئیس جمهور را عزل کند و چگونه؟ 7.آیا میزان، رای ملت است؟ 8. چرارهبري بارائ مستقيم مردم انتخاب نميشود؟علت انتخاب ولی فقیه توسط خبرگان رهبری چیست؟ 9.آیا نظریه شورایی بودن ولایت فقیه مورد قبول است؟ 10.چرا ولايت فقيه همانند رياست جمهوري دوره اي نباشد تا از مضرات تمركز قدرت در دست يك نفر جلوگيري كنيم؟ 11.اگر ولی فقیه معصوم نیست، پس چرا لازم است از او اطاعت شود؟ 12.چرا لبیک یا امام خامنه ای، لبیک یا حسین است؟ 13.چرا از رهبری استقبال می